بن سمیر رو برای اولین بار برده بود کلوپ قدیمیش سمیر خیلی دلشوره داشت ولی بن عین خیالش نبود برای همینسمیر رفت بن همون جا نشسته بود که سمیر زنگ زدو گفت که خانم کروگر براش ماموریت رد کرده بن خودشو به اون جا رسوندماموریته ش این بود که بره توی یک باند قاچاق و سر از کارای اون باند در بیاره رئیس اون باند الکس بود بن این رو می دونست ولی نمی خواست که به سمیر بگه بن با تمام تجهیزات به اون باند رفت الکس رو اونجا دید الکس:به به اقای یگر از این طرفا یادی از ما کردی یادت باشه یک شخص نازنین پلوی ما گروگان نباید به هیچ کس این ماجرا رو بگی سمیر داشت تمام این حرفا رو میشنید یکم شک کرد که الکس باشه ولی بعدش شکش بر طرف شد که ناگهان میکروفون و تمام تجهیزات قطع شد فهمید که برای بن اتفاقی افتاده هر کار تونست کرد ولی جایگاهشون معلوم نشد 3 روز گذشت توی این سه روز هیچ خبری از بن نشد همه برای بن نگران بودندتا اینکه سمیر داشت می رفت خونه که بن رو جلوی در پاسگاه غرق خون دید سریع اون رو به بیمارستان رسوند توی بیمارستان بن رو عمل کردند دکتر اومد بیرون و به سمیر گفت:......
ببخشید کم شدولی دفعه ی بعد جبران می کنم