سمیر دیگه نمی دونست باید چی کار کنه برای همین رفت سراغ بن ولی باز بن هیچ جا نبود که ناگهان به گوشیش زنگ میزنند و می گن که بن و زنش اونجا هست سمیر با نیروی کمکی به اونجا میره و میبینه که بن النا رو بغل کرده و النا تیر خورده و متاسفانه مرده بن دیگه نمی تونست تحمل کنه تفنگ رو به سمت خودش گرفته بود و می خواست خود کشی کنه تا اومد این کار رو بکنه سمیر نزاشت بن سمیر ولم کن میفهمی ولم کن دیگه به من کار نداشته باش می خوام برم می خوام دیگه از دست خودم و این گروه پلیس راحت شم تو هم از دست من را حت می شی فهمیدی فقط بزار این کارو بکنم دیگه نمی تونم برای چندمین بار نامزدمو ول کنم می فهمین و بن دستشو گذاشت تا که بزنه ولی خانم کروگر از اون ور به بن تیر بیهوشی زد سمیر هم از فرصت استفاده کرد و تفنگ رو از دست بن گرفت که شلیک نکنه بن کم کم داشت بهوش می اومد دکتر گفت که بیماریش خوب شده و دیگه لازم نیست از اون قرص ها استفاده کنه فردای اون روز کنراد یگر برای النا خاکسپاری باشکوهی بر گزار کرد ولی نزاشت بن بیاد چون می دونست حالش بد میشه و تصمیم گجرفت که بن رو با سمیر تنها بزاره و خودش به مراسم خا کسپاری برسه باز هم برای چندمین بار بن نامزدشو از دست داد ولی باز هم به کارش ادامه داد و این اتفاق مانع کارش نشد و بازم خلافکار هایی وجود دارد که نخواهند دید که پلیس با موفقیت به کار خود ادامه میدهد
سمیر دیگه نمی دونست باید چی کار کنه برای همین رفت سراغ بن ولی باز بن هیچ جا نبود که ناگهان به گوشیش زنگ میزنند